می خواستم گزارش نویسی کنم اما بعد دیدم همین طور از حافظه ام کمک بگیرم و خاطره نگاری کنم به تر است .
با دعوت هایی که کرده بودیم و هم چنین هماهنگی هایی که از یکی دو ماه قبل از برگزاری جلسه داشتیم قرار براین شده بود که جلسه با حضور شمس آقا جانی ، شیوا ارسطویی ، علیرضا بهنام ، پگاه احمدی ،علی شاه مولوی ، رویا تفتی ، مظاهر شهامت، رضا شمسی ، داریوش معمار، محمد آزرم ، مازیار نیستانی ،هادی جهان آبادی ، علیرضا سمیعی ، حمید شریف نیا ، هادی خوانساری ، سعید احمد زاده اردبیلی ، وحید ضیایی ، منیر پرورش ، محمد فامیلی ، امیر نجات شجاعی ، فرشید جوان بخش ، آرش اله وردی و … دوستان دیگر شرکت کنند . دوستان اکثراً لطف کرده بودند و آمده بودند از جای جای ِ مختلف این تهران بزرگ و ایران بزرگ تر از اردبیل مظاهر شهامت، سعید احمد زاده اردبیلی آمدند و آیدین ضیایی با ایشان همراه بود . دوستان کرمانی مان که با مازیار نیستانی و رضا شمسی و حمید شریف نیا آمده بودند چندین نفر بودند که نام هاشان را به خاطر ندارم . حمید شریف نیا گویا می خواست عروسی برود، اواسط جلسه بود مادرش زنگ زد، عذر خواهی کرد، رفت . بقیه شان مانده بودند البته !
داریوش مهبودی ، و دوستان بسیار عزیز ِ من سعید طباطبایی که مجری گری جلسه را هم به او تحمیل کردیم و هم چنین مهری جعفری آمدند و سر فراز کردند همه ی ِ ما را. البته زحمت بیش تری هم بود که بر دوش سعید و مهری افتاد . حسن صفدری عزیز در جلسه به جمع ما پیوست . کیومرث منشی زاده هم بود که حضورش غنیمت بود . بعدتر خیلی دوستان دیگر آمدند مثل نرگس الیکایی و فاطمه مظفری نژاد عزیز که از اول حضور داشت . بهنام بدری ، آقای احراری ، مونا طالشی و خانم سجادی که اسم اش یادم رفت وخیلی های دیگر ، طوری که خیلی ها مجبور شدند بر پاها شان بایستند نه بر صندلی هایی که ما از قبل در سالن کوچک فرهنگسرا گذاشته بودیم . البته تشکر بسیار هم نصیب صبا نخجوانی بود که کنترل جلسه را با تجربه و تدبیر بر عهده گرفته بود و الحق که خوب هم توانسته بود که این کار را انجام دهد . ممنون ام صبا جان !
قبل از جلسه بعضی ها خبر دادند و خبر دار شدیم که نمی آیند مثلاً خانم پگاه احمدی را تلفنی خبردار شدیم که گویا کاری دارند و نمی آیند . علی شاه مولوی را بکتاش آبتین بُر زده بود از ما و گویا کیش هم بودند . آیدین ضیایی گفت که خانم اش مریض شده ، امیدوارم که خوب شده باشد .البته نقدش را در سایت اش گذاشت که لینک می دهم. منیره پرورش که شب قبل جلسه نقد کتاب اش بود و باران هم می بارید . به وصیّت سهراب عمل کرده بود و زیر باران رفته بود که سرما خورده بود و کاشکی تا الان خوب شده باشد . محمد آزرم و علیرضا سمیعی هم نیامدند و بعد هم نفهمیدیم چرا ! که جایشان خالی بود .
بالاخره بعد از کمی کافه نشینی در کافه تریای فرهنگ سرا به اتاق برگزاری جلسه رفتیم و هر کسی بر جایی نشست . جایگاهی که هر کسی سعی در حفظ آن داشت و گرنه کسی می نشست .
سعید احمد زاده اردبیلی نقدی را شروع کرد از متنی که نوشته بود و بر روابط میان مولف ، مخاطب بحث می کرد که در همین جا بعداً آن متن را خواهید خواند . روابطی که در ساختاری نمادین به روابط کالا و مصرف کننده می مانست و البته او از پس زمینه روایتی فاحشه گی و اصول رد و بدل شدن کالا ( احتمالاً تن به مثابه کالا و بعد تر شعر به مثابه ِ تن ) سود می جست که متن اش را خواهید خواند .
مظاهر شهامت برکنجی لب برای علامت بوسه و قابلیت ترجمه پذیری اشعار و هم چنین نوع کلی آن در دسته بندی ای که از شعر ِ اکنون ایران داشت پا فشاری کرد و هر چند که متن اش بلند می نمود و کامل وقت نشد که بخواند . آن متن را در زیر ِ همین یادداشت خواهید خواند .
متن خوانی کمی خسته کننده بود و علیرضا بهنام آن سنت را شکست و با ایراد سخن به نقد مجموعه پرداخت . بهنام با اشاره به جریان کارگاه براهنی و نوع شعری که آن کارگاه باب کرده است . گفت علامت بوسه می بارد نه تنها از تجربه های دهه ی هفتاد استفاده کرده است بل که در بیش تر موارد از آن تجربه ها فرا روی کرده و موفقیت را در همین کسب می کند . برای شاهد مدعایش از شعر علامت بوسه می بارد استفاده کرد .
هادی جهان آبادی نسبت به فرمول های ِ استفاده شده در نوع بیان این شعر نقد داشت و انتقاد را با ایراد مثال هایی بسیار ایراد کرد .
شیوا ارسطویی با این که من کتاب را همان شب ِ قبل به دست اش رسانده بودم و وقت خوانش زیاد نداشت صحبت کوتاهی کرد و بیش تر اظهار انتقاد از این نوع زبان را داشت . او با فروتنی تمام حضورش در این جلسات را برای یادگیری دانست در صورتی که بعضی مدعیان جلسه که حتا نیمی از بزرگی نام شیوا را نداشتند بسیار مغرورانه رفتار کردند . شیوای عزیز سپاسگزارم !
رضا شمسی و آیدین ضیایی هم سخن راندند . رضا شمسی علامت بوسه را مجموعه ای شیرین سرایش شده نامید و از ارتباط این جمله با شیرین نوازی در موسیقی سود جست و دیگر وقتی نبود چرا که قرار بود من را پشت آن تریبون بفرستند و سوال پیچ مان کنند که همین طور هم شد و گویا از این ورطه هم خود را خوب نجات دادیم . بعد شعرخوانی و سوال و جواب کیومرث منشی زاده صحبت کرد .
من شعر فرهنگ بوق ِ جامعهه هه هه هه هه! را خوانده بودم که از نظر ایشان شعر موفقی بوده است و هم چنین ابراز لطف شان بود نسبت به این حقیر که زبان فارسی را خوب بلد شده است و کاش جلال آل احمد هم این قدر فارسی بلد بود . ممنون ام از کیومرث منشی زاده . حسن صفدری عزیزم در سخن راندنی کوتاه در باب اختتام ، علامت بوسه می بارد را مجموعه ای خوشایند و موفق خواند . که این باعث افتخار بود .
آرش اله وردی متن کوتاهی داشت که وقت نشد و از او عذر می خواهم . مازیار نیستانی هم همین طور .
برای شام همه میهمان سعید طباطبایی و مهری جعفری شدیم که مدیا کاشی گر هم به جمع مان پیوست و از دیدارش خرسند شدیم .
در کل از دید تمام دوستان جلسه ِ خوبی بوده و من خود نیز بر این باور بودم . بحث ها بیشتر حرفه ای و خارج از حاشیه بود .هرچند که برخی سعی کردند به حاشیه ببرند اما کنترل ها آن قدر بود که جلسه این گونه نشد . از همه سپاسگزارم . به امید روزهایی نیک برای همه !
خبر جلسه را سایت ایلنا و ایسنا و هم چنین برخی روزنامه ها بازتابش دادند که ممنونیم و هم چنین گزارش کامل جلسه را قرار شد که روزنامه مردم سالاری بزند و مریم آموساهم برای ایلنا کار کرد.